برای تو...


Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

 

4 روز است..4روز است که از دوریت می نالم..4روز است که تنها کارم گریه است..

حالت آیا خوب است؟؟آیا ای دوست توانستی خوشی را یابی؟؟

 

 

توانستی فردی را یابی که عاشقانه دوستت بدارد؟؟

راستی خاطرات گذشته را چه کردی؟میدانم همه را در دلت دفن کردی و سخن نمیگویی....

من هرگز دفترچه خاطرات باتو بودن را نمی بندم.//////

...............

ساعت 13 روز یکشنبه ؛توکلاس دین و زندگی حوصله گوش دادن به درس ندارم ..نمی دونم چیکار کنم فقط می نویسم...برای تو..تو الان باید کلاس باشی ..نمی دونم الان در مورد لادن چی فک میکنی..حتما می گی کاش با لادن بودم و الهام اصلا از کجا اومده تو زندگیم..نمی دونم هنوز باهاش هم گروهی یانه؟؟

کاش میتونستم بایکی حرف بزنم و از دردام بگم..اما بیشتر نگران توام..چ زود خودتو کنار کشیدی..چ زود خودتو باختی؟!!

اما احساسم میگه خودت از کاری که کردی راضی نبودی و از روی اجبار یا نمی دونم....اینکه جوابم رو نمی دی یعنی که خودت نمیتونی بگی برو گمشو...تو نمی تونی..میدونم وقتی صدامو میشنوی عذاب می کشی ...آخه چه کسی؟؟؟؟؟

چه کسی باعث شد؟؟؟؟؟؟






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png


1 / 9 / 1390 5:21 بعد از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§